در من دوباره زنده شده یـاد مبهمی
دنیا قشنگ تر شده این روزها کمی
گفتم کمی؟ نه! خیلی- یک کم برای من
یعنی زیــــــــــاد یعنی همسنگ عالمی
دریا کجا و بـــــــاغ کجا؟ سهم من کجا؟
من قانعم به برگ گلی قطره شبنمی
ای عشق چیستی تو که هرگاه می رسی
احساس می کنی که دلیری کــه رستمی
مثل اساس فلسفه و فقــه مبهمی
مثل اصول منطق و برهان مسلمی
هم چون جمال پــرده نشینان محجبی
هم چون بساط باده فروشان فراهمی
حق داشت آدم آخر بی عشق آن بهشت
کمتر نبود از برهــــــــــــــــوت از جهنمی -
با سیب سرخ وسوسه، پرهیز و لبگزه
قصری پر از فــرشته و دیوار محکمی؟
باید مجال داد به خواهش به وسوسه
باید درود گفت بــــه شیطان به آدمی!
شاعر: بهروز یاسمی